شوق عهد؛ شرح فرازهايي از دعاي عهد
منبع:www.imammahdi-s.com

« خدايا! من در صبحگاه امروز و هر روز ـ تا زماني كه زنده ام ـ تجديد مي كنم عهد و عقد و بيعت را برگردنم! »
از جمله معاني «عهد» اقرار و اعتراف است.1
« عقد» به معناي پيمان جهت حتمي شدن قرار داد و يا اطاعت است. 2
« بيعت» به معناي اطاعت وانقياد است.
كاربرد اين سه كلمه، اشاره به تعهد و قرار همه جانبه با امام زمان(عج) است كه در محضر الهي به آن متعهد
مي شويم. اين پيمان هم قلبي است (عهد) و هم بر آن تأكيد مي شود (عقد) و هم بر اطاعت و انقياد از آن حضرت تصريح مي شود (بيعت).
«لا اَحُولُ عَنْهَا وَ لا اَزُولُ اَبَداً؛ از آن پيمان بر نمي گردم و هيچگاه از پا نمي نشينم!»
«حول» به معناي گردش و از حالي به حال ديگر شدن است.
«زوال» رو به اضمحلال و سكوت و سكون رفتن است.
من در مسير اين عهد و پيمان، نه دچار دگرگوني مي شوم كه از درون تغيير كنم و نه به جهت سختي ها و شرايط بيروني سست مي شوم و از حركت باز مي ايستم.

ارزش وفاي به عهد وفاي به عهد، از جمله ويژگي هاي مؤمنان است.3
در قرآن مجيد بارها از وفا كنندگان به عهد، تمجيد و عهدشكنان مورد انتقاد و توبيخ قرار گرفته اند. 4
پيمان شكني موجب لعنت الهي دانسته شده است. 5
پيمان و بيعت با امام زمان(عج) در حقيقت پيمان و بيعت با خداوند است.
در بيعت رضوان، مسلمانان در حديبيه و در شرايط سخت و خطرناك با پيامبر(ص) پيمان بستند، پس از آن پيمان ، از جانب خداوند اين آيه نازل شد: «كساني كه با تو بيعت كردند، بدون ترديد با خداوند بيعت كردند».6
بيعت با وليّ الهي در روي زمين، بيعت با خداوند است. البته به همان ميزان كه بيعت با وليّ خداوند ارزشمند و وفاي به آن ضروري است؛ نقض و تخلّف از عهد و پيمان، پيامدي سخت و فرجامي ناپسند دارد.
هر مقدار كه طرف عهد و پيمان مقتدرتر، نيرومندتر و عظيم تر باشد، گناه نقض پيمان با او نيز بزرگ تر است. اگر در اين دعاي شريف، در محضر الهي با امام زمان(عج) عهد و پيمان مي بنديم و بر آن تأكيد مي كنيم؛ بايد مراقب باشيم تا مبادا مصداق اين آيه شويم كه: « اي اهل ايمان! چرا چيزهايي مي گوييد كه خود عمل نمي كنيد؟ نزد خداوند خشم بزرگي است كه بگوييد آنچه را عمل نمي كنيد». 7

مفاد عهد و پيمان «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِى مِنْ اَنْصَارِهِ وَ اَعْوَانِهِ؛ خدايا! مرا از ياوران و كمك دهندگان او قرار بده!»
ناصر كسي است كه با تمام وجود، در ياري پيشواي خود بكوشد و همواره در صدد باشد كه از راه هاي ممكن، امام خود را ياري برساند.
«عوان» كسي كه در كارها به كسي كمك كند. «ناصر» و «عوان» گرچه معنايي نزديك به هم دارند؛ ولي نصرت معناي وسيع تري دارد.
«نصرت» ياري گسترده و همه جانبه است و «عوان» پشتيباني موردي و مقطعي است.
«وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ؛ و از دفع كنندگان از او باشم!»
«ذبّ» به معناي«دفع» است؛ يعني، خدايا! مرا از مدافعان آن حضرت قرار بده.
دفاع كردن از شخص، ابعاد مختلفي دارد؛ گاه بايستي دشمن را از او دور كرد و گاه بايد به دفاع از انديشه او پرداخت و به هجومي كه عليه تفكر او صورت مي گيرد، پاسخ داد. بنابراين، دفاع گاه از شخص است و گاه از فكر؛ گاه در عرصه سياست و گاه در عرصه اقتصاد و البته كسي كه مي خواهد از امام خويش دفاع كند، بايستي روش هاي هجوم دشمن را بشناسد، تا بتواند به دفاع مناسب اقدام نمايد.
«وَ الْمُسَارِعِينَ إِلَيْهِ فِى قَضَاءِ حَوَائِجِهِ؛ و از كساني باشم كه در بر آوردن خواسته هاي او شتاب ورزم!»
در اين جمله نه تنها از خدا مي خواهيم كه ما را از مدافعان حضرت مهدي(عج) قرار دهد؛ بلكه از او مي طلبيم كه ما را از كساني قرار دهد كه در برآوردن خواسته هاي آن حضرت، بر ديگران پيشي بگيريم.

نصرت خداوند خداوند حتما دين و وليّ خود را ياري خواهد كرد:
« لازم كرده است خداوند كه حتماً من و رسولانم غالب خواهيم گشت». 8
در اين مسير عده اي اين توفيق را مي يابند كه ياور خدا و وليّ او باشند هر كس در اين مسير باز بماند، ديگري جاي او را خواهد گرفت.
« به زودي خداوند مردمي را به صحنه مي آورد كه آنها را دوست دارد و آنان نيز خدا را دوست دارند». 9
پس در ياري آن حضرت بايد شتاب كرد و بر ديگران سبقت گرفت: مبادا از اين فيض بزرگ محروم بمانيم!
«والْمُمْتَثِلِينَ لاَِوَامِرِهِ وَ الُْمحَامِينَ عَنْهُ؛ مرا از كساني قرارده كه از او اطاعت و از او حمايت و دفاع كنم».
مهم ترين عنصر در ياري و دفاع از امام زمان(عج) ، اطاعت از فرمان هاي آن حضرت است: چه اينكه اگر اطاعت در كار نباشد، اهداف آن حضرت محقق نشده و ادعاها، گفتاري پوچ خواهد بود.

ياري امام(عج) در ايام غيبت سؤال: آيا دفاع و اطاعت از حضرت در زمان غيبت كبري ممكن است؟
پاسخ: حضرت مهدي(ع‍ج) گرچه در پس پردة غيبت است؛ ولي هم دفاع از آن حضرت ميسر است و هم اطاعت كسي كه از عقيده امامت ـ بويژه امامت حضرت بقيت الله(عج) ـ دفاع مي كند و در راه نشر آن مي كوشد، در حقيقت مدافع حضرت و ياري كننده او است.
همچنين كسي كه از فرمان هاي قرآن و اهل بيت(ع) اطاعت مي كند. از امام زمان(عج) اطاعت كرده است.
«السَّابِقِينَ إِلَى إِرَادَتِهِ؛ و ما را از پيشي گيرندگان به انجام خواسته او قرار ده!»
پيشي گرفتن بر ديگران در كارهايي ناپسند شمرده شده و در اموري پسنديده دانسته شده است. سبقت براي گناه و به دست آوردن دنيا ناپسند است؛ ولي شتاب براي امور خير، پسنديده و بر آن تأكيد شده است:
« كساني كه از بيم پروردگارشان ترسانند و كساني كه به آيات پروردگارشان مؤمن هستند، و كساني كه به پروردگارشان شرك نمي ورزند و كساني كه به جا مي آوردند آنچه را انجام مي دهند در حالي كه دل هايشان بيمناك است، چون به جانب پروردگارشان باز مي گردند، آنانند كه در امور خير شتاب مي ورزند و در آن بر ديگران پيشي مي گيرند». 10
آري، كساني در قله ايمان و كمال قرار دارند كه در انجام خواسته وليّ خود درنگ نمي ورزند؛ بلكه سعي بر آن دارند كه از ديگران در تحقق خواسته مولاي خود سبقت بگيرند.
«وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ؛ و مرا از جمله كساني قرار ده كه در برابر او شهادت را در آغوش كشم!»
شهادت منزلتي است بسيار بزرگ كه معدودي از امت اسلام، به آن راه مي يابند. تعدادي از اين شهيدان در حضور پيامبر(عج) و ائمه(ع) به شهادت رسيده اند.
روشن است كه شهادت در كنار امام(عج) با ديگر صحنه ها تفاوتي آشكار دارد.
بالاترين توفيق، درك فيض شهادت در ركاب حضرت وليّ عصر(عج) است؛ چرا كه در حضور آن حضرت همه انگاره ها رخت بر بسته و چشمه زلال حقيقت خود را آشكار مي سازد.
شهيد در چنين صحنه اي با اطمينان و بلكه با يقين، بر گلبرگ شهادت بوسه مي زند.
از ديدگاه قرآن، شهيدان حيات حقيقي دارند. 11
و به آنان نبايد مرده گفت. 12
رسول خدا(ص) فرمود: «برتر از هر نيكي، نيكي ديگري هست تا آنجا كه شخص در راه خدا كشته شود كه بالاتر از آن نيكي نيست». 13
در زيارت امام حسين(ع) مي خوانيم:
« كاش من با شما بودم و در كنار شما به رستگاري بزرگ مي رسيدم!»14
پس شهادت فيض بسيار بزرگي است، اما بزرگ تر از آن اين كه، اين فيض در محضر امام زمان(عج) صورت پذيرد.

پي نوشت:

1. مجمع البحرين، ماده عهد.
2. لسان العرب، ماده بيع.
3. مؤمنون/ 8.
4. رعد/ 25.
5 . مائده / 13.
6. فتح / 10.
7 . صف / 2 و 3.
8 . مجادله / 21.
9 . مائده / 54.
10 . مؤمنون / 57-61.
1 [1] . آل عمران/ 169.
2 [1] . بقره/ 154.
3 [1] . کافي، ج 2، ص 348.
4 [1] . من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 594.